Autoconverted from "53.srt"

(قسمت 53)

 

من شنيده ام که شما به
افسر مين جو علاقمنديد

 

اين درست است؟

 

بله... عاليجناب

 

من پادشاه اين سرزمين هستم

 

مي داني جوابت مي تواند چه پيامدي داشته باشد؟

 

بله... عاليجناب

 

تو نمي خواهي عضو کابينه من شوي؟

 

عاليجناب ، گرچه من يک زن هستم

 

...در تمام زندگي ام سعي کرده ام

 

در کاري که به من واگذار شده پيشرفت کنم

 

...مسير آغازين يادگيري پزشکي من

 

،اتفاقي و بي هدف نبوده است
... همه ريشه در خشم من

 

رنج من و مادرم و
مادام هن دارد

 

بنابراين ، قصد دارم پزشک باشم
و پيوسته علم خود را در زندگي بهبود بخشم

 

...اميدوارم شما درک کنيد

 

فردا صبح به محل ملاقات هميشگي در باغ بياييد

 

،عاليجناب
زمان خوابتان فرا رسيده

 

امروز شيفت کاري کدام افسر است؟

 

گمان مي کنم افسر مين جو

 

واقعاً؟

 

و بعد؟

 

شاه ناگهاني از من سوال کرد من تو را دوست دارم؟

 

و من به او گفتم بله

 

در آن زمان حتي فکر نکردم با بله گفتن من
ممکن است چه اتفاقي براي تو بيافتد

 

...در آن زمان ، اگر من به آن شکل پاسخ نمي دادم
...در آن موقع

 

کار درستي کردي

 

...اما

 

نه... من خيلي خوشحالم

 

...اما

 

حتي شما من را پيش شاه تأييد کرديد، اينطور نيست؟

 

اين خيلي بهتر است از اينکه شما
از من محافظت مي کرديد. خيلي خوشحالم

 

اما اگر به خاطر جواب ابلهانه من
...اتفاقي براي تو بيافتد

 

سپس؟

 

حالا ما بايد چکار کنيم؟

 

کافي است

 

درست

 

شاه از هردو شما خواسته
که فردا صبح به حياط قصر بياييد

 

از وقتيکه شما به من گفتيد هر روز صبح
اينجا قدم بزنم سلامتي من خيلي بهتر شده است

 

تنفس و اعصابم هم خيلي بهتر شده است

 

ماجراي سرنوشت تو و مين جو را شنيده ام

 

او برخورد هاي زيادي با شما داشته

 

شنيدم جان او را نجات دادي؟

 

بله

 

اما آن موقع شما همديگر را نمي شناختيد
بعداً چطور از اين موضوع آگاه شديد؟

 

تو به او گفتي " من کسي بودم که جان تو را نجات دادم"؟

 

...خير

 

پس چطور؟

 

در حقيقت ، وقتي داشتم زخم او را درمان مي کردم
هديه اي که پدرم به من داده بود را آنجا جا گذاشتم

 

واقعاً؟

 

...و وقتي من تأييد کردم که آن براي من است

 

هديه اي از پدرت؟ آن چي هست؟

 

چاقويي که روي آن سه پرنده کنده کاري شده است

 

يک چاقوي که 3 پرنده رويش حک شده؟

 

مطمئنم که آن الان همراهت است

 

دوست داري آن را به من نشان بدهي؟

 

...در واقع

 

چرا؟ او آن را به تو پس نداد؟

 

...خير ، موضوع اين نيست

 

...من آن را به او دادم

 

مدت زيادي است که با کمان تير نيانداخته ام

 

اين ورزش براي سلامتي من خوب است؟

 

...بله ، البته

 

واقعاً؟ پس من امروز اينکار را مي کنم

 

وقتي من جوان بودم در اين ورزش رقيبي نداشتم

 

شانگ شان ، برو و برايم آماده کن

 

بله ، عاليجناب

 

من شنيدم افسر مين جو در مهارت هاي
...نظامي خيلي عالي است

 

او حتي رتبه نظامي 7 را دارد

 

پس چرا من بايد اين ورزش را تنهايي انجام دهم؟

 

چي فکر مي کني؟ چرا ما با هم رقابت نکنيم؟

 

!خال هدف

 

مهارت شما هنوز به خوبي قبل است عاليجناب

 

بله! من فکر مي کنم که هنوز
مهارت من خيلي کم نشده

 

ما 5 تير مي اندازيم
...بايد چيزي را شرط بندي کنيم

 

بسيار خوب! اگر من باختم اين کمان را به تو مي دهم

 

عاليجناب ، از اين کمان فقط يکي در کشور وجود دارد

 

چون شرط بندي مي کنيم
...بايد چيزهاي با ارزشي را وسط بگذاريم

 

تو چه چيزي را مي خواهي وسط بگذاري؟

 

عاليجناب ، من چيزي به ارزش آن کمان ندارم

 

...واقعاً؟ پس از آن استفاده کن

 

ببخشيد؟

 

من شنيدم چاقوي حکاکي شده يانگوم
...همراه تو است

 

...آن را ميان قرار بده

 

حالا شروع مي کنيم

 

!خال هدف

 

!خال هدف

 

!خال هدف

 

!خال هدف

 

!خال هدف

 

!خال هدف

 

!خال هدف

 

!خال هدف

 

هر چهار تير امتياز مساوي داشتند

 

يک تير ديگر باقي مانده است

 

من يانگوم را دوست دارم

 

تو هم دوست داري؟

 

اينطور نيست؟

 

!خال هدف

 

بله

 

چرا از دستورات من پيروي نمي کني؟

 

تو با من مخالف هستي؟

 

هرگز ، بانوي من

 

پس اين چه معني مي دهد؟

 

...بانوي من ، در حقيقت شاه مي خواهد

 

شاه چي مي خواهد؟

 

مهارت پزشکي بالاي يانگوم بوده
...که شاه خواسته او را

 

به عنوان پزشک شخصي خود منصوب کند

 

و از صميم قلب از او خواسته تا
بيماري او را مداوا کند شاه به او اعتماد دارد

 

!چقدر شما خام و بي تجربه هستيد

 

...حتي اگر تمام حرف هايي که مي گويي درست باشد

 

علت اينکه يک مرد مي خواهد يک
...زن نزديک او باشد اين است که

 

او را در قلب خود حس مي کند
چه اين موضوع را بفهمد يا نفهمد

 

شما خيلي باهوش تر از اين ها هستيد

 

!پس فوراً دستور را بنويس

 

فوراً

 

يانگوم ، چه اتفاقي افتاده است؟

 

شما عضو کابينه شاه خواهيد شد؟

 

قصد داري عضو کابينه شوي؟

 

به نظر تو آن مهمّه؟ وقتي ملکه دستور
را بنويسد يانگوم چکار مي تواند بکند؟

 

حرفه پزشکي تو چي مي شود؟

 

يانگوم ! مادام سو-وان مي خواهد تو را ببيند

 

يانگوم ، همه چيزها به خوبي پيش مي رود
من درباره تو و مين جو به شاه گفتم

 

درست است که وقتي شاه
اين موضوع را شنيد عصباني نشد؟

 

چطور ما چيزي در مورد آن نمي دانستيم؟
...ما شنيديم آن مربوط به زماني است که

 

شما در بانوي آشپزخانه بوديد
دقيقاً چطوري بود؟

 

آن مربوط به کي است؟
واقعاً آن در آن زمان شروع شد؟

 

...بله

 

اوه ، خداي من! پس آن مربوط به آن دوران است

 

چطوري شروع شد؟
بار اولي که او را ديدي از آن خوشت آمد؟

 

چه حسي داشتي؟

 

...اوه... چه دل انگيز

 

در مورد دستهاش؟

 

آيا دستهايش را توي دستت گرفتي؟

 

...بله

 

او اينکار را کرده! پس؟

 

دستهاش چطور بود؟

 

آن ها گرم بودند

 

گرم؟ چقدر گرم؟

 

خيلي گرم بود ... خيلي گرم

 

من مي دانم که تو آن را خيلي دوست داريم
...اما من فکر مي کنم شما خيلي

 

زياده روي کرديد ما حتي يک مرد را از نزديک نديديم

 

يانگوم ... چي شده؟

 

من بايد چکار کنم؟

 

حالا من بايد چکار کنم؟

 

عاليجناب ، ملکه مي خواهد شما را ملاقات کند

 

آن را دعوت کنيد

 

اين موقع شب چه چيزي شما را اينجا کشانده است؟

 

عاليجناب ، مادر شما هنوز
...شما را به درستي درک نکرده است

 

و او مرا مجبور کرده تا دستور را بنويسم
و به يانگوم بدهم

 

اما من از زمانيکه بيماري شاهزاده فروکش کرد
مي توانم احساس شما را بيشتر درک کنم

 

...او نه تنها در مهارت پزشکي چيزي کم ندارد

 

او هيچ وقت دست از بهبود بخشيدن به دانش
و شخصيت خود بر نمي دارد

 

من حالا مي فهمم که او براي اينکه
پزشک شخصي شما باشد چيزي کم ندارد

 

حالا من مي فهمم چرا شما از آن خواستيد
...تا به درمان بيماري روحي و

 

...جسمي شما در جوارتان بپردازد

 

با اينکه مأموران دربار با آن مخالفت کردند

 

اگر شما اين موضوع را شفاف کنيد
...ديگر لازم نيست او را کابينه خود قرار دهيد

 

حالا من فقط منتظر دستور شما هستم
مهم نيست مادر شما از من چه خواسته است

 

چه بايد بکنم؟

 

عاليجناب ، من بايد دستور را بنويسم؟

 

عاليجناب ، من دستور را فردا مي نويسم

 

من يانگوم را دوست دارم تو هم او را دوست داري؟

 

همينطور است؟

 

بلي

 

عاليجناب، اين ها سيب هستند
لطفاً قبل از خواب آن ها را کنارتان قرار دهيد

 

اين تقاضاي يانگوم بوده است؟

 

بله ، عاليجناب

 

بوي خوبي دارد

 

بويش خوب است و
...به من آرامش مي بخشد

 

پس من بايد هميشه از آن کنارم داشته باشم

 

بله، عاليجناب
...يانگوم گفته که خوب

 

است از اين سيب ها هميشه در کنارتان باشد و
از آن ها ميل کنيد

 

من هم همينطور فکر مي کنم

 

عاليجناب ، افسر مين جو
اينجاست تا شما را ببيند

 

چي؟ افسر مين جو؟

 

آيا شما مي خواهيد او را ببينيد؟

 

اجازه بدهيد داخل شود

 

يانگوم ! الان افسر مين جو
!و شاه هر دو جلسه گذاشته اند

 

!چي؟

 

من اينجا دويدم چون امروز عصر
شما نگران به نظر مي رسيديد

 

قرار است چه اتفاقي بيافتد؟

 

...عاليجناب

 

من از اين عرضي که دارم متأسفم ، ولي من
يکبار با خانم دکتر يانگوم فرار کردم

 

!چي؟

 

اگر ما اينکار را نمي کرديم
...اگر ما اينکار را نمي کرديم

 

پس ما هرگز نمي توانستيم حتي يک روز
را با هم سپري کنيم آن دليل اين کار بود

 

ولي ما در همان روز بازگشتيم

 

ما برگشتيم در صورتيکه با تمام وجود دوست
داشتم با او فرار کنم

 

زيرا من واقعاً يانگوم را دوست را دارم

 

،نه تنها به خاطر زن بودنش ،بلکه استعدادش
اراده و اعتقاداتش

 

...پيشرفتي که او در کسب مهارت نشان داده

 

چه دردها، خوشي ها ، ناراحتي ها
و حتي اشتبا هاتش

 

چيزي نبود که که براي
من عاشقانه نباشد

 

عاليجناب ، هر چيزي
مرتبط با او براي من گرانبهاست

 

گرچه من ممکن است نتوانم
...او را براي خود داشته باشم

 

بنده نمي توانم مسيري که يانگوم
قصد طي کردنش را دارد سد کنم

 

حتي اگر آن خيلي مسير خيلي سخت تر و
غم انگيزتر از گذشته باشد

 

داستان زندگي يانگوم
در استعداد او رنگ آميزي شده است

 

چيزي که او را اينچنين ساخته است

 

اين دليلي است که چرا يانگوم نبايد
...پزشک شخصي شما باشد

 

و مسير من به عنوان يک متخصص اين است که
...براي رسيدن اهدافش به او کمک کنم

 

و اين راهي است که من براي
دوست داشتن يانگوم برگزيده ام

 

عاليجناب ، بنده شما مين جو
...از شما تقاضا دارم زندگي مرا به خطر بياندازيد

 

التماس مي کنم ، لطفاً اجازه دهيد يانگوم
مسيري که دوست دارد طي کند

 

لطفاً او را به عنوان
پزشک شخصي خود منصوب کنيد

 

لطفاً اجازه دهيد نام او در تاريخ ثبت شود

 

او چنين شخصيتي است و
او چنين زني است

 

و به من کمک کنيد تا بار تمام
...خيانت هايي را که نسب به شما کردم

 

و همه هرج و مرج هايي
که در دربار بوجود آوردم به دوش بکشم

 

حتي اگر شما دستور بدهيد تا سر مرا بزنند

 

...من هيچ گله و شکايتي نخواهم داشت

 

من نمي توانم زني را دوست داشته باشم
که شاه نيز او را دوست دارد

 

!عاليجناب ، اين بنده بي وفا را به مرگ محکوم کنيد

 

تو به شاه چي گفتي؟

 

به شاه چي گفتي؟

 

لطفاً به من بگو

 

به شاه چي گفتي؟

 

تو به او گفتي که مي خواهي
براي 10 ...20...100... سال کنارم باشي؟

 

تو فراموش نکردي، اينطور نيست؟

 

تو قطعاً فراموش نکردي ، درست است؟

 

عاليجناب، من اشتباه کردم

 

لطفاً من را بکشيد

 

يانگوم و مين جو تاکنون
رابطه اي با هم نداشته اند

 

!من کاملاً در اشتباه بودم

 

!لطفاً يانگوم را عفو کنيد

 

سو-وان تو من را دوست داري؟

 

ببخشيد؟

 

عشق چيست؟

 

ببخشيد؟

 

عشق... راه عشق... آه؟

 

من شنيدم که تو عاشق
افسر مين جو هستي

 

اين درست است؟

 

بله ، عاليجناب

 

من هم خانم دکتر يانگوم را دوست دارم تو چطور؟

 

...بله

 

داستان زندگي يانگوم
در استعداد او

 

رنگ آميزي شده است چيزي که
او را اينچنين ساخته است

 

اين دليل آن است که چرا او بايد
پزشک شخصي شما باشد

 

مهم نيست چقدر موانع براي اينکار وجود دارد

 

...و مسير من به عنوان يک افسر

 

کمک به او را براي رسيدن به هدفش است

 

و اين راهي است که من براي
دوست داشتن يانگوم برگزيدم

 

لطفاً اجازه دهيد يانگوم
مسيري خود را طي کند

 

لطفاً او را بعنوان پزشک شخصي شاه برگزينيد

 

اجازه دهيد نام او در تاريخ ثبت شود

 

بله بانوي من؟

 

لطفاً اين دستور را به يانگوم ابلاغ کن

 

و به خدمات جشن بگو همه چيز را
براي يک تشريفات باشکوه آماده کنند

 

ملکه ، من فرماني از سوي شاه دارم

 

فرمان شاه؟

 

داخل شو

 

آن چيست؟

 

...شاه فرمان داده که حکم نوشته شده

 

براي يانگوم را برگردانيد

 

چي؟! آن را برگردانم؟

 

بله ، مادام

 

من زماني به پادشاهي رسيد که
...عنوان ملکه شين از او ستانده شد

 

و آنها پدرش را به کشتند

 

من از آن پس آموختم که عشق
...و چيزهايي از اين قبيل

 

از مقام يک حاکم جدا شدني نيست

 

ملکه عزل شده "شين" دامنش را
...در يکي زا صخره هاي واونگ مت جا گذاشته بود

 

تا من او را ببينم اما
من حتي نتوانستم آزادانه به او نگاه کنم

 

از ترس آنکه مبادا افسران من
از من تقاضا کنند که به او زهر بدهم

 

اين بود فرجام عشق من

 

پس از سال ها، گرچه من
...کابينه هاي متعددي داشتم

 

اما همه آنها عروسک هاي خيمه شب بازي
براي نمايش وجوه مختلف قدرت ها بودند

 

و در اين حال من در عشق تو قرار گرفتم

 

آن احساسي است که بعد از
مدت هاي طولاني بازگشته است

 

...اما من شما را کابينه خود قرار نخواهم داد

 

چون نمي خواهم تو را در بين شکاف و گسل
...بين قدرت ها قرار دهم

 

و نيز نمي خواهم مقابل
خواسته هاي تو بايستم

 

اما تو بايد در کنار من بماني

 

تو تنها کسي هستي که من در کنارش آرامش مي گيرم

 

انتخاب ديگري ندارم

 

و اين تنها راه براي آن است که
به تو عشق خود را ابراز کنم

 

به عنوان يک حکمران به تو امر مي کنم و
به عنوان يک مرد از تو التماس مي کنم

 

...آيا شما به مهارت و علم پزشک بانو يانگوم

 

در درمان مادرم ، من و ديگران واقف هستيد؟

 

بله ، عاليجناب
بله ، عاليجناب

 

...و آيا شما به مهارت او در جلوگيري از شيوع

 

آبله و تصحيح تشخصيص نادرست سموم غذايي

 

به عنوان طاعون و کاهش رنج
بيشتر مردم آگاهي داريد؟

 

بله ، عاليجناب

 

بنابراين به عنوان پادشاه ، به يانگوم که
...مهارت پزشکي اش از ديگران پا فراتر گذاشته

 

عنوان ويژه ، "يانگوم بزرگ" را که

 

معادل با سومين رده مقام و درجه
اعضاي هيئت وزيران است اعطا مي کنم

 

و او را به عنوان پزشک شخصي و اصلي خود
منصوب مي کنم

 

...و از آن جهت که شما به من گوشزد کرديد که اين مطلب
قانون انتصاب يک زن به عنوان

 

يک افسر حکومتي عالي رتبه را نقض مي کند
به او عنواني داده مي شود که

 

در کتاب قانون ليست نشده ، و آن
عنوان "يانگوم بزرگ" خواهند بود

 

که معادل با سومين رده مقام و درجه
اعضاي هيئت وزيران است

 

...آن توسط وراثت و خويشاوندي منتقل نمي شود و

 

فقط بانوي پزشک يانگوم مي تواند از
آن استفاده کند

 

و گرچه او تمام اين عناوين را دريافت مي کند

 

او هيچ وظيفه و مسئوليتي در
قبال بيمارستان قصر نخواهد داشت

 

و فقط مسئول سلامت من خواهد بود

 

افسر مين ، حکم را بنويس
و فوراً تصويب و تقديم يانگوم کن

 

بله ، عاليجناب

 

!ولي عاليجناب
...حتي اگر آن يک استثنا باشد

 

...آن هنوز ناقض مقاصد کتاب قانون است

 

!گوش کنيد ، همه وزيران

 

در اين لحظه من از اختيار و اقتدار خودم
به عنوان يک پادشاه اين فرمان را صادر مي کنم

 

!پس هيچ کس اجازه مخالفت ندارد

 

،پزشک بانو
شرفياب دريافت حکم از طرف شاه شدند

 

من حصول موفقيت يانگوم را

 

در درمان بسياري از بيماري هاي
خانواده سلطنتي

 

و مردم به رسميت شناخته و به او
عنوان "يانگوم بزرگ" را که

 

که معادل با سومين رده مقام و درجه
اعضاي هيئت وزيران است را اعطا مي کنم

 

و او را به عنوان پزشک شخصي خود
منصوب مي کنم

 

...يانگوم

 

عاليجناب ، ما خواسته شما را با وجود مخالفت
با شما پذيرفتيم چون شما

 

از اختيار خود به عنوان شاه استفاده کرديد
...اما همه افسران

 

متوجه هستند که آن مخالف
قوانين نوشته شده است

 

اين به نيک نامي و ارزش هاي کشور(چوسان) صدمه مي زند

 

...شما بايد مين جو را تبعيد کنيد زيرا او

 

از شما با رضايت مندي حمايت کرد
تا خودش را شرافتمند جلوه دهد

 

لطفاً او را تبعيد کنيد

 

بله، لطفاً او را به تبعيدگاه بفرستيد

 

...تا براي ديگران درس عبرتي شود و دستور دهيد

 

...مين جو هيچگاه نتواند دوباره به موضع خود بازگردد

 

حتي در طول سلطنت شما و شاهزاده

 

اين تنها درخواست من نيست
بلکه همه وزيران اين را خواسته اند

 

!عاليجناب ، اين اساس ارزش ها را نابود مي سازد
!لطفاً موافقت کنيد

 

!لطفاً نصيحت وزيران خود را بپذيريد

 

!عاليجناب

 

!عاليجناب

 

!عاليجناب

 

بسيار خوب

 

از لطف شما سپاسگذاريم

 

تو الان رتبه سوم هيئت قصر را داري؟

 

بله ، درست است! او بايد
!خيلي وقت پيش اين رتبه را داشت

 

...شاه اين تصميم را با قاطعيت و سخاوت

 

و درک عميق گرفته است

 

!بله ، مادام

 

!يانگوم ! يانگوم

 

تو چطور مي تواني آن را به اين شکل صدا کني؟

 

او در موقعيت رتبه سوم هيئت قصر است

 

...متأسفم. خبر فوري دارم

 

يک خبر فوري؟ چي ؟

 

...افسر مين دارد

 

چه اتفاقي برايش افتاده؟

 

دارند او را به تبعيدگاه مي فرستند

 

چي؟

 

من مي دانستم با مهارت پزشکي
...که او دارد

 

شاه نمي تواند او را عضو کابينه خود کند

 

حالا ، ما بايد او را خانم
يانگوم بزرگ صدا کنيم؟

 

بله ، با عنواني که او اکنون دارد

 

ما بايد او را افسر صدا کنيم
اما آن کمي عجيت غريب است

 

بهتر نيست او را فقط يانگوم بزرگ صدا کنيم؟

 

او دارد مي آيد

 

واقعاً ، بگذاريد از خودش بپرسيم

 

آيا شما افسر مين جو را ديده ايد؟

 

نه... ما او را نديديم

 

چرا؟

 

خداي من ، اين بچه واقعاً يک نابغه است

 

يک بچه؟ چطور مي تواني او را اينطور صدا کني
!و رتبه و مقام او را ناديده بگيري؟

 

...البته ، شاه به او

 

درجه داده است، پس همه بايد به عنوان
...و درجه او احترام قائل شويد و

 

اين را به ساير بانوان پزشک متذکر شويد

 

بله ، آقا

 

...يانگوم

 

چه اتفاقي براي يانگوم افتاده است؟
تو دوباره او را يانگوم خطاب کردي؟

 

آقاي مين .. آقاي مين کجاست؟

 

...او هم اکنون... به تبعيدگاه فرستاده شد

 

!چي؟

 

!يانگوم

 

افسر مين کجاست؟
او کجاست؟

 

افسر مين ، اين را به وسيله يک پيشکار به ما رسانده است
براي همين ما سريعاً به سوي اينجا دويديم

 

براي افسر مين جو چيزهايي که به تو تعلق دارد
...بيش از تمام زندگي اش ارزش دارد

 

پس چرا او اين را اينجا باقي گذاشته است؟

 

نمي فهمم... چرا اينجا اينقدر آشفته است؟

 

او از کدام طرف رفته است؟

 

من شنيدم که او به "سام سو" فرستاده شده است

 

!تبعيدگاه؟ تبعيدگاه؟

 

او بدين خاطر تبعيد شد که وزيران
او خلع مقام کردند

 

...پس افسر مين
!به خاطر يانگوم؟

 

پس او بعنوان پزشک شخصي شاه منصوب شده است؟

 

بله ،همينطور است

 

!اين امکان ندارد

 

او پزشک شخصي شاه شده است اما
من نمي دانم بايد خوشحال باشم يا نه؟

 

!...آقا

 

!آقا! آقا

 

!نه ! نه ! تو نمي تواني بروي

 

...اگر تو بروي

 

...اگر تو اينطور بروي

 

برگرد

 

من به خاطر گناهم تبعيد شده ام

 

شما الان يک افسر هستيد
چطور توانستيد اينطور به دنبال من بياييد؟

 

!آقا

 

آيا معناي قبول دستور شاه را فراموش کردي؟

 

فراموش کردي چقدر سختي کشيدي تا به اين نقطه برسي؟

 

آن فرمان شاه است
با بي توجهي به آن نگاه نکن

 

وقتي تو اين عنوان را پذيرفتي
لازم است که سخت تر از قبل تلاش کني

 

هنگاميکه اين عنوان را پذيرفتي
تو بيش از گذشته سختي خواهي کشيد

 

لطفاً احساسات شخصي خود را فراموش کن

 

لطفاً همه چيز را فراموش کن

 

تو مي تواني... تو خودت مي تواني اينکار را بکني؟

 

!بله ، من اينکار را کردم

 

!من نمي توانم

 

!من واقعاً نمي توانم اينکار را بکنم

 

...حداقل اين را
...حداقل اين را پيش خودت نگهدار

 

از دوران جواني سيستم گوارشي شما ضعيف بوده است

 

...بنابراين هر وقت شما سرما مي خوريد

 

ابتدا از نظر گوارشي بيمار مي شويد
تقريباً تمام بيماري هايتان به خاطر سيستم گوارشي است

 

بله، مي فهمم

 

،پس حتي اگر براي شما سخت است
...بايد هر روز به تمرينات ادامه دهيد

 

و قسمت انتهايي شکم خود را گرم نگهداريد

 

بله ، فهميدم

 

بيماري چيزي نيست که پزشک
...آن را مداوا کند

 

و بيمار بايد خودش از آن جلوگيري کند

 

احساس مي کنم بيشتر به نظر مي رسد من به جاي يک پزشک فوق العاده
يک معلم فوق العاده در کنار خود دارم

 

عاليجناب، من يک تقاضا از شما دارم

 

آن چيست؟

 

چون من فقط مسؤل سلامتي شما هستم

 

وقت بيشتري نسبت به ساير پزشکان دارم

 

پس لطفاً مزرعه گياهان دارويي را در اختيار من قرار دهيد

 

چرا تو مزرعه گياهان را مي خواهي؟

 

...قصد دارم در مورد آبله و

 

ديگر بيماري هاي ناعلاج تحقيقات بيشتري بکنم

 

...در اين مزرعه گياهان جديدي کشت شده است و

 

آخرين باري که بيمار بوديد
...در پي يافتن بيماري شما

 

درمانگاهي در آنجا راه اندازي کردم
بنابراين مکان ايده آلي براي تحقيق است

 

واقعاً؟ بسيار خوب ، انجام بده

 

متشکرم عاليجناب

 

نه... لطفاً برويد آنجا

 

من دريافتم که ريشه کاملياي بنفش
براي ديابت بسيار مؤثر و مفيد است

 

و اين گيلاس هاي زميني هم
براي کبد خيلي خوب است

 

لذا من فکر مي کنم براي بيماري هاي مسري
که نشاني از علامت زردي دارند خوب باشد

 

تمريني که شما اکنون انجام مي دهيد درماني است
که در کتاب چيني جو-کووان نوشته شده است

 

...هر روز ، زبانتان را براي 33 بار به چپ و راست حرکت داده

 

تا بزاق شما ترشح کند و آن را قورت دهيد

 

واقعاً من بايد اينکار را بکنم؟

 

عاليجناب تنها شخصي که مي تواند سلامتي
شما را بهبود بخشد خودتان هستيد

 

...تو چه پزشک سختگيري هستي

 

...عاليجناب

 

...چطور مي تواند

 

!چطور يک زن مي تواند اينجا بيايد؟

 

...ش ش ش!!! صدايت را مي شنود

 

!!ساکت

 

اشخاص در جامعه به مقام نگاه مي کنند
اما کتاب هاي چنين نظري ندارند

 

عاليجناب

 

در طي خشکسالي علاوه بر تأمين آذوغه

 

،ريشه گياه هفت بند و ،اتراکتيلودس
پيچک صحرايي ، پوست نارون

 

و صمغ درخت هلو براي رهايي از
خشکسالي مناسب است

 

...لذا به تمام سرپرستان محلي دستور دهيد

 

اين دانه ها و گياهان را بين مردم توزيع کنند
اين از نابودي بيشتر مردم در طي خشکسالي مي کاهد

 

وزيران

 

هر آنچه را که يانگوم بزرگ گفت دقيقاً اجرا کنيد

 

بله ، عاليجناب

 

تو قبلاً به من گفته بودي که همه بيماري هاي من
...از سيستم گوارشي من شروع خواهد شد

 

و هر چقدر من پير تر شوم
سيستم گوارشي من بدتر مي شود

 

حتي اگر براي شما خيلي سخت باشد
شما بايد به تمرينات خود ادامه دهيد

 

...من فکر مي کنم ديگر وقت زيادي ندارم

 

عاليجناب، ديگر اين را نگوييد

 

اغلب بيماري ها از روحيه ضعيف ناشي مي شوند

 

مي دانم

 

...پس بيا پايين ، و دوباره از آنجا قدم بزن

 

و من يک پل سنگي آماده خواهم کرد

 

يانگوم تو بايد وانمود کني که چيزي در اين مورد نمي داني،خوب؟

 

چنين چيزي وجود ندارد

 

بيا پايين
فکر نمي کنم دوست داشته باشم پايين بيايم

 

عجله کن بيا پايين
...نه

 

اين چطور است؟

 

آن نقطه را دوباره با سوزن سوراخ کن

 

من دردي احساس نمي کنم

 

...پس

 

بله، پزشک بانو ، آن اثر بي حسي دارد

 

واقعاً؟

 

...بله

 

اگر اين روش بي حسي کار مي کند
...پس از اين انسان ها مي توانند بدون درد درمان شوند
If this way of anesthesia works then
people can be treated without pain...

 

همانطور تو زندگي آن خرگوش را نجات دادي

 

!بله... پس آن براي انسانها هم بدرستي کار مي کند

 

يانگوم بزرگ اينجاست؟

 

بله؟

 

...خبر بد! شاه

 

او همان علايمي را دارد که من در موردش نگران بودم؟

 

چطور امکان دارد؟
بله ! عجله کنيد

 

سرانجام علايمي است که موردش نگراني بودي ظاهر شده است؟

 

...بانوي من ، روده او بي شک مسدود شده است

 

...حتي با وجوديکه تو تمام سعي خود را کردي تا از آن جلوگيري کني

 

اما آن باز هم ظاهر شد

 

...خيلي متأسفم

 

چرا تو اظهار تأسف مي کني؟
اگر هر نقصي هست آن مربوط به من است
به خاطر اينکه من ديگر پير شده ام

 

عاليجناب

 

...به عنوان پزشک شخصي شاه

 

چطور مي تواني اين را بگويي؟

 

يانگوم بزرگ هر کاري که براي درمان
...او مي توانست انجام داد

 

و سعي کرد از بيماري او جلوگيري کند

 

پس چطور است که بهبودي در
حال شاه حاصل نشده است؟

 

اين يک بيماري مزمن است
همانطور که انرژي شاه به علت کهولت سن کاهش يافته است
...ضعف سيستم گوارشي او سبب

 

التهاب روده شده است و درد شکم او
به خاطر انسداد روده است

 

هدف تو از بيان اين چيزها به من چيست؟

 

آيا تو مسؤل سلامتي شاه هستي؟

 

!او بايد هر چه سريعتر او را درمان کند

 

چطور مي تواني بگويي هم اينک
راهي براي درمان آن وجود ندارد؟

 

...هيچ پزشکي قادر به درمان اين بيماري مزمن نيست

 

!هر طور شده او را درمان کن
!مهم نيست چطور

 

...آيا تو عنوان يانگوم بزرگ را

 

!به خاطر مهارت پزشکي استثنايي خود دريافت نکردي؟

 

!او بايد شاه را درمان کند

 

من شنيدم که روده او مسدود شده است

 

من شنيدم حتي با وجوديکه او تمام سعي
...خود را براي جلوگيري از آن کرد ولي هنوز

 

....مي دانم.... هيچ کس نمي تواند فرايند پيري را متوقف کند

 

اما به نظر مي رسد رئيس درمانگاه
...قصد دارد همه مسؤليت ها را

 

بر گردن يانگوم بياندازد

 

از آنجائيکه او مسؤل سلامتي شاه است
اين مورد غير قابل اجتناب است

 

برخي از افسران مافوق هنوز با
...درجه و مقام او را قبول نکرده اند

 

از آنجائيکه ما هميشه با او بوديم مي دانيم

 

يانگوم بزرگ واقعاً هر کار که مي توانست
براي پيشگيري انجام داد

 

آيا انسداد روده پيشرفت کرده است؟

 

بله ، آقا

 

من از سوپ گوشت ، سنبل ختايي ، زنجبيل و کاسيا استفاده کردم
ولي همه آن ها بي ثمر بودند

 

و شکم درد ، استفراغ و تورم شروع شده است

 

بيماري مزمن سبب از کار افتادن روده ها شده اند

 

اگر انسداد برطرف نشود

 

...سم روده ها به کبد گسترش خواهد يافت

 

چرا از سوپ جگر چيني استفاده نمي کنيد؟

 

البته ، من هم اکنون از استفاده مي کنم
اما خيلي کمک موثر نبوده است

 

...پس راه ديگري وجود ندارد

 

...در واقع ... هنوز يک راه باقي مانده است

 

آن چيست؟

 

!تو نمي تواني اينکار را بکني

 

!هرگز

 

اما دکتر چانگ اين تنها راه است

 

هيچ دارو يا طب سوزني ديگر مؤثر نيست

 

،ما اين روش را در حيوانات آزموديم
اما هنوز بر روي انسانها مطمئن نيستيم

 

بنابراين چطور شما مي توانيد آن را بر روي شاه امتحان کنيد؟

 

اما من چطور مي توانم فقط ناظر مرگ او باشم
!در صورتيکه هنوز اميدي براي زنده ماندن او هست؟

 

...مي دانم که پزشکان بايد بيمارانشان رانجات دهند

 

ولي اين راه خيلي پر خطر است

 

لطفاً به آن فکر نکن

 

پزشک بانو يانگوم بزرگ اينجاست

 

آقاي شانگ-شان ، او هنوز همانطور است؟

 

بله... مي تواني راه حلي برايش پيدا کني؟

 

او هر لحظه بدتر مي شود و من طاقت ديدنش را ندارم

 

...عاليجناب

 

...عاليجناب

 

بلي؟

 

،لطفاً يکبار ديگر به من اعتماد کنيد
براي آخرين بار

 

،همانطور که در گذشته به من اعتماد کرديد
لطفاً به من يکبار ديگر اعتماد کنيد

 

راجع به چه چيزي صحبت مي کني؟

 

... علت بيماري شما انسداد روده بزرگ است و اين به خاطر

 

اسهال هاي پي در پي و کهولت سن است

 

آن را مي دانم

 

بنابراين هيچ نوع دارو يا طب سوزني
...هم اينک به شما کمکي نمي کند

 

...به هر حال هنوز راه ديگري وجود دارد

 

چي ؟ راه ديگر؟

 

بله عاليجناب

 

آن چيست؟

 

برش قسمتي از روده شما
که مسدود شده است

 

چي؟ برش دادن روده؟

 

چطور؟ چطور مي خواهي آن را برش بزني؟

 

،با يک چاقو
با برش روده شما را باز مي کنم

 

!چي؟

 

!عاليجناب